|میخوام انقدر خوشبخت بشیم که تو هفتاد سالگی. تو رویِ تختِ چوبیِ کنار حوض بشینی، شاملو بخونی و پیپ بکشی. من با پیرهن چین دار بلندِ گلگلی و دوتا فنجون چای دارچين بیام کنارت بشینم. تو شاملو بخونی و من با قیچی و شونه کوچیکم موهایِ یکدست سفیدت رو مرتب کنم و شنلِ رویِ دوشم رو بپیچم دورت تا سردت نشه. تو شاملو نخونی و از وضعِ کارِ پسرمون تعریف کنی و من ها کنم رو شیشه های گردِ عینکت و با گوشه پیرهنم تمیزش کنم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت